Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3247 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
reorder
U
دوباره سفارش دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
U
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
send away for
U
سفارش دادن
indents
U
سفارش دادن
order
U
سفارش دادن
indenting
U
سفارش دادن
call the shots
<idiom>
U
سفارش دادن
indent
U
سفارش دادن
place an order
U
سفارش دادن
order
U
سفارش دادن دستور دادن
To place an order for some goods.
U
کالائی را سفارش دادن
order
U
دستور دادن سفارش
to book something
U
چیزی را سفارش دادن
engages
U
از پیش سفارش دادن
bespeak
U
ازپیش سفارش دادن
engage
U
از پیش سفارش دادن
order
U
سفارش دادن تنظیم کردن
order
U
سفارش دادن کالا یا جنس
To order a meal.
U
سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
indent upon a person for goods
U
درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
procurement lead time
U
زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
lead time
U
مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
renders
U
دوباره دادن
repiece
U
دوباره سر هم دادن
rendered
U
دوباره دادن
render
U
دوباره دادن
redoing
U
دوباره انجام دادن
redo
U
دوباره انجام دادن
reorganising
U
دوباره سازمان دادن
redoes
U
دوباره انجام دادن
redone
U
دوباره انجام دادن
reworked
U
دوباره انجام دادن
reorganised
U
دوباره سازمان دادن
reorganises
U
دوباره سازمان دادن
rework
U
دوباره انجام دادن
reworking
U
دوباره انجام دادن
reanimate
U
دوباره نیرو دادن
countenance
[encourage]
U
دوباره نیرو دادن
encourage
U
دوباره نیرو دادن
hearten
U
دوباره نیرو دادن
reorganized
U
دوباره سازمان دادن
reorganize
U
دوباره سازمان دادن
reanimate
U
دوباره نیرو دادن
repeats
U
دوباره انجام دادن
embolden
U
دوباره نیرو دادن
elate
U
دوباره نیرو دادن
regorge
U
دوباره قورت دادن
reorganizing
U
دوباره سازمان دادن
reorganizes
U
دوباره سازمان دادن
redid
U
دوباره انجام دادن
reassures
U
دوباره اطمینان دادن
reassure
U
دوباره اطمینان دادن
redeliver
U
دوباره تحویل دادن
reworks
U
دوباره انجام دادن
reassured
U
دوباره اطمینان دادن
repeat
U
دوباره انجام دادن
re lay
U
دوباره گذاردن یا قرار دادن
reassure
U
دوباره قوت قلب دادن
reassured
U
دوباره قوت قلب دادن
reassures
U
دوباره قوت قلب دادن
make over
U
انتقال دادن دوباره ساختن
to make over
U
انتقال دادن دوباره ساختن
economic order quantity
U
کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
aftercrop
U
حصاد دوم دوباره حاصل دادن
reappraising
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
rethinks
U
دوباره مورد تفکر قرار دادن
reappraise
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
rethinking
U
دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethink
U
دوباره مورد تفکر قرار دادن
reappraised
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
rethought
U
دوباره مورد تفکر قرار دادن
reappraises
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
pick up
<idiom>
U
ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
unregenerate
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship
U
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerated
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
regains
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
ordering costs
U
هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
loops
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopened
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reference
U
سفارش
indent
U
سفارش
order
U
سفارش
indents
U
سفارش
enjoinment
U
سفارش
indenting
U
سفارش
redintegrate
U
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
enjoins
U
سفارش کردن به
trial order
U
سفارش ازمایشی
commendation
U
سفارش تقدیر
back order
U
سفارش معوق
enjoining
U
سفارش کردن به
blanket order
U
سفارش کلی
engaged
U
سفارش شده
outwork
U
سفارش به بیرون
modification order
U
سفارش اصلاحی
conditional order
U
سفارش مشروط
enjoin
U
سفارش کردن به
acknowledgement of order
تایید سفارش
Put in a good word for me.
U
سفارش من رابکن
enjoined
U
سفارش کردن به
economic order quantity
U
حد مطلوب سفارش
asking and ordering
U
درخواست و سفارش
I asked for ...
من سفارش ... را دادم.
factory order
U
سفارش ساخت
ordering
U
سفارش دهی
acknowledgement of order
U
تصدیق سفارش
letter of recommendation
U
سفارش نامه
order
U
دستور سفارش
processing of the order
U
انجام سفارش
order format
U
قالب سفارش
purchase order
U
سفارش خرید
order for goods
U
سفارش کالا
indenting
U
سفارش درخواست کردن
reorder level
U
سطح سفارش مجدد
reorder cost
U
هزینه سفارش مجدد
reorder point
U
نقطه سفارش مجدد
re order
U
سفارش دوم باره
indenting
U
سفارش رسیده از خارج
indents
U
سفارش درخواست کردن
order
[placed with somebody]
U
سفارش
[ازطرف کسی]
indents
U
سفارش رسیده از خارج
reorder interval
U
زمان بین دو سفارش
indent
U
سفارش رسیده از خارج
dispatch order
U
سفارش حمل سریع
indent
U
سفارش درخواست کردن
ordered
U
سفارش داده شده
to countermand goods
U
سفارش کالا را پس گرفتن
lead time
U
زمان انجام سفارش
order processing time
U
زمان انجام سفارش
custom made
U
سفارش داده شده
order processing time
U
مدت انجام سفارش
order time
U
زمان سفارش کالا
custom-made
U
سفارش داده شده
outwork
U
سفارش به خارج از شرکت
open indent
U
سفارش خرید باز
I asked for a small portion.
من یک پرس کوچک سفارش دادم.
indent
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
indenting
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
That's not what I ordered.
آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
I asked for the child.
من یک برای بچه سفارش دادم.
order form
U
نمونه سفارش نامه پر نکرده
testimonials
U
سفارش وتوصیه رضایت نامه
mail order
U
سفارش کالا بوسیله پست
ordering costs
U
هزینههای مربوط به سفارش کالا
indents
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
the goods are on order
U
کالا را سفارش داده ایم
batch costing
U
تعیین قیمت سفارش کالا
a la carte
U
جداجدا سفارش داده شده.
testimonial
U
سفارش وتوصیه رضایت نامه
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody.
U
سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
reorder level
U
مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
open indent
U
سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
mail order
U
سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
cash with order
U
پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
canvasses
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
May I use your name as a reference?
U
اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
cost plus contracts
U
به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
cost plus contracts
U
قسمتی از کالا را که به سفارش کسی ساخته میشود و هنوزعملا " ساخته نشده
canvasses
U
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassed
U
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassing
U
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvass
U
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
computerised ordering systems
U
سیستم سفارش کامپیوتری خرید کامپیوتری
standing orders
U
دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
standing order
U
دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
on more
U
دوباره
afresh
U
دوباره
de novo
U
دوباره
revet
U
دوباره
continually
U
دوباره و دوباره
bis
U
دوباره
anew
U
دوباره
again
U
دوباره
replenish
U
دوباره پر کردن
recaptured
U
دوباره تسخیرکردن
rewrites
U
دوباره نوشتن
refilled
U
دوباره پرکردن
recapture
U
دوباره تسخیرکردن
reedify
U
دوباره ساختن
Recent search history
Forum search
1
To be capable of quoting
2
دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2
دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2
من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1
Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1
to take a spell at whell
1
Poked back
4
express, overexpression
1
was at once deep in my law book again
2
reintroduce?
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com